سفرنامه کربلا

بسم الله الرحمن الرحیم



ســـفرنــامـه کــــربــلا


فصل دوم اضافه شد

طهران پایتخت نیست...

بسم الله الرحمن الرحیم

می گوییم جهان تشیع، و برای آن «امّ القری» ای  قائل هستیم.

و اما «امّ القری» چیست؟

در یک ترجمه تحت الفظی ساده، یعنی «مادر سرزمین ها» و یا «سرزمین اصلی».

 و یقیناً امّ القرای جهان تشیع باید محدوده ای باشد که:

در آن جا بیش تر افراد شیعه باشند؛

روح شیعه بیش تر در آن جریان داشته باشد؛

شیعه در آن بیش تر اختیار و آزادی عمل داشته باشد؛

مدیریت اجتماع بیش تر در اختیار شیعه باشد، از جمله حکومت؛

و... . که هر "بیش تر" با توجه به تعریف شیعه در آن مشخص می شود.

و در یک جمله روح آن سرزمین نسبت به سایر قراء بیش تر شیعه باشد.

با این تعاریف خواندن ام القرای شیعه، ایران را، تا حدود زیادی به واقعیت نزدیک است.

امّا آن چه باعث می شود این حد زیاد، حد کمال نباشد، مسأله «پایتخت» است. پایتخت امّ القرای شیعه.

لفظ پایتخت که باید در هر یک از این بیش تر ها، بیش ترین را داشته باشد، شایسته کجاست؟! یعنی کجا لیاقت دارد که آن را قلب تپنده جهان تشیّع بخوانیم؟

آیا روح پایتختِ ظاهریِ این امّ القری (طهران)، همان روح حقیقی تشیع است؟

اصلاً می توان جایی را یافت که این شهر از آن شیعه تر باشد؟!

یا آن از این، حداقل بیش تر نباشد؟

نــــــه! یقیناً نه!

حتی در اهل تسنن کردستان و سیستان نیز روح تشیّع بیش تری می بینی تا در بسیاری به اصطلاح شیعیان این شهر.

اگر مَردی با کوچک ترین نشانی از تشیع به خیابان های این شهر پا بگذار!!

"اصلاً هر چه شیعه تر باشی در این شهر غریب تری..."

*****

پس تکلیف پایتخت چه می شود؟!

برگردیم به روح شیعه.

روح شیعه در برابری و برادری و عشق و علاقه و احترام به یکدیگر بر مبنای دین و مذهب است.

*****

این جا؛

هیچ کجا بین شیعیان، مثل این جا، این قدر صمیمیت نمی بینید...

هیچ کجا بین شیعیان، مثل این جا، به رغم غیر هم زبانی، این قدر هم کلامی ( بخوانید هم دلی) نمی بینید...

و این جا...

این جا «راه نجف-کربلا» ست...

روح شیعه را در هیچ کجا مثل «راه نجف-کربلا» نمی توان یافت...

پس پایتخت ام القرای جهان تشیع همین جاست.

راه نجف-کربلا پایتخت ام القرای تشیع است.

«امّ القری» ایران است ولی پایتخت «راه نجف-کربلاست».

*****

و امّا قبل...!

هنوز ساعاتی از آغاز پیاده روی به سمت کربلا نگذشته بود که، با دیدن موکب های کنار مسیر و صمیمیت و یک رنگی بین مردم، محسن با لهجه زیبای اصفهانی اش گفت:

"آدم توی طهران بیش تر از این جا احساس غربت می کنه".

 

یا مرتضی مددی

 

 

پی نوشت:

1- موکب را در پست های مربوط به سفر نامه معرفی خواهم کرد.

2- از زحمات دوست عزیزی که در این مدت مدیریت وبلاگ را عهده دار بود و از محبت کلیه دوستان ممنونم. ان شاءالله اجرتان با خود ارباب.

سـیـــــمرغ



بسم الله الرحمن الرحیم

آقای من؛

السلام علیک یا اباعبدالله

خاطرم نیست که از کی به تو عاشق شده ام              به تو عاشق شده فارق ز علایق شده ام...

ارباب من؛

من از کودکی عاشقت بوده ام...

من یادم نمیاد ولی؛

بزرگترای من منو به مجلست آورده اند...

اونا یادشونه:

پدرم گفت که میلاد تو در یاد من است                 مژده دادند که نوزاد شما سینه زن است

حرف ها دارم که فی الحال مجال بیانش نیست....

دلم می خواست شب هشتمی بنویسم آنقدر که قلمم نای ایستادن و سخن گفتن نداشته باشد، معلوم نیست دوباره چنین ساعاتی تکرار شود...

دلم می خواست هر چه نوحه و شعر و مناجات و روضه و مرثیه و دودمه شور و مصیبت و واحد و کوچه(آه، امان از کوچه) بلدم را بنویسم...

هر آن چه که از حاج محمود و حاج مهدی و حاج مجتبی و حاج اسماعیل و میثم و حاج منصور شنیده ام...

و چه آرامشی و چه شوری می دهد در این ساعات دل سپردن به مناجات های "حاج منصور ارضی":

به یک لبیک تو تا حشر گویم

الهی یا الهی یا الهی

من آلوده را رسوا نکردی

گناهم دیدی و افشا نکردی

ندیدی گرچه از من جز جسارت

تو با من جز به رحمت تا نکردی

تو حتی بر ملائک نامه ام را

که پر از معصیت شد وا نکردی

ولی دانم که این رفتارها را

به غیر از خاطر زهرا نکردی

ولی...چون چاره نیست می گذرم و می گذارم.

و اما بعد:

«کــــربـلا ما را نیـز در خیــل کــــربـلائــیـان بپــــذیر...

و كربلا را تو مپندار که شهریست درمیان شهرها و نامیست در میان نام ها، كربلا حرم حق است و هیچ كس را جز یاران امام حسین راهی بسوي حقیقت نیست...»

خدایا!

پای پنجره فولاد یه چیزی گفتم...

فکر نمی کردم این قدر جدی بگیری...!

چاکرتم خدا....

یاد شهدا به خیر...

جای شهدا خالی...

یادم میاد مجلسای بی ریاشون رو ...                با چفیه پنهون کردن گریه هاشون رو...


بامداد شنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۱

در راه کربلا

یا مرتضی مددی



پی نوشت:

۱. حلال کنید...

۲. کاش سبک خواندن بیت ها را بدانید... صفای دیگری خواهد داشت.

۳. متن با تلفن همراه تایپ شده و از لحاظ ویرایشی اشکالات زیادی داره،ان شاءالله یکی از دوستان به زودی زحمت اصلاحش رو می کشه.



"سلام دوست عزیز دل نوشته تان را خواندم ، هر جا لازم بود(از لحاظ ویرایشی) تصحیح کردم..."

"خوشا به سعادتت..."

التماس دعا..."

"السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین(ع)"